مهرسا جونمهرسا جون، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 28 روز سن داره

مهرسا عشق مامان و بابا

بدون عنوان

  امشب بین من و بابا خوابیده بودی و با مابازی میکردی که یهویی غلت زدی و به شکم خوابیدی.خودت کلی از این حرکتت ذوق کردی. یکم که گذشت خسته شدی و گریه کردی.بابا کمکت کرد به پشت بخوابی ولی بلافاصله دوباره غلت زدی و به شکم خوابیدی. هنوز بلد نیستی به پشت غلت بزنی. الان سه ساعته کارمون اینه ما بچرخونیمت به پشت و تو باز بچرخی به شکم ...
24 بهمن 1392

بدون عنوان

                                امروز اولین کار مهمت رو انجام دادی عزیزم. جغجغت رو جلوی صورتت حرکت میدادم .شما هم نگاش میکردی و دستای کوچولوت رو می آوردی جلو و بهش میزدی. اینقدر این کارو تکرار کردی تا تونستی نگهش داری. منم با این حرکتت کلی ذوق کردم و قربون صدقت رفتم. آخه دختر کوچولوی نازم داره بزرگ میشه ...
18 دی 1392

3 ماهگی مهرسا جون

خوشگل مامان و خاله های دوقلوش فاطمه و فرزانه امروز تولد 3ماهکی مهرساجون و 10 سالگی خاله هاشه مهرسا جون شما خاله ها رو خیلی دوست داری. وقتی میریم پیششون کلی ذوق میکنی و  دست و پا میزنی. با چشای قشنگت دنبالشون میکنی. خاله ها هم خیلی دوست دارن. همش بغلت میکنن واست شعر میخونن باهات بازی میکنن. شما رو میزارن رو پاشون و میخوابونن. خوب بلدن آرومت کنن. فقط آرزوشون اینه که وقتی بزرگ شدی اونا رو با اسم صدا نکنی و بهشون بگی خاله                                            ...
15 دی 1392